این دنیا کثیفه ... پارت : {۲}
گوجو دکمه کنار آسانسور رو زد و منتظر اومدن آسانسور شد ، بعد از چند ثانیه آسانسور به پایین اومد و در قهوه ای رنگ آسانسور باز شد ..
گوجو وارد آسانسور شد و روی دکمه شماره ۶ آسانسور فشار داد و آسانسور حرکت کرد .
گوجو معمولا خیلی کم به خانه میومد و بلاخره این سریال مزخرف تموم شده بود و میتونست پیش خانوادش برگرده .
چرا ؟ گوجو همه چیز داشت ، پول ، ثروت ، معروفیت ، دو تا بچه بامزه ، اما باز چرا تاریک بود .
گوجو در افکار خودش بود تا اینکه در آسانسور باز شد .. گوجو از آسانسور بیرون اومد و نفس عمیقی کشید و در وارد ۱۴ رو باز کرد و یهو سومیکی با خوشحالی و هیجان زیاد و با قد کوتاهش پای گوجو رو بغل کرد و گفت " خیلی دیر اومدی ... کورومون قهره "
گوجو لبخندی زد و زانو زد تا هم سطح سومیکی بشه و گفت " کورومون التماست میکنه با پرنسس ساتورو قهر نکن "
سومیکی به نشانه قهر سرش رو برگردوند و گفت " نه کورومون قهره "
گوجو خندید و یک جعبه شکلات به سومیکی داد و گفت " ولی من مطمئنم کورومون شکلات رو قبول میکنه "
سومیکی لبخندی زد و گفت" من پرنسس رو بخشیدم "
گوجو لبخندی زد و سومیکی رو با یک دستش بغل کرد و روی بازوش نگه داشت و به خدمتکار خونه گفت" آلیس،مگومی خوابه ؟ "
زنی که الیس خطاب شده بود برگشت و گفت
" بله قربان خوابه ، بیدارشون کنم ؟ "
گوجو گفت " نه نیازی نیست "
سومیکی با شکلات تو دهنش گفت " خیلی زود خوابش برد ، یه جوری خوابیده انگار مرده"
گوجو خندید و گفت " با برادرت مهربون باش کورومون "
گوجو سومیکی روی مبل گذاشت و سرش رو نوازش کرد و رفت داخل اتاق مگومی و کنار تختش نشست و جعبه سبز رنگ رو کنارش گذاشت و آروم موهای پسرش رو نوازش کرد و زیر لب گفت " من بلاخره اومدم خونه کوچولوی من "
گوجو لبخندی کم رنگ روی لبش اومد و آروم از کنار تخت مگومی بلند شد و از اتاقش خارج شد و سومیکی رو بغل کرد و بردش تو اتاق خودش و پتوی صورتی رنگ سومیکی رو کنار زد و سومیکی روی تخت گذاشت و گفت
" خوب بخوابی کورومون کوچولو "
{♡}
گوجو وارد آسانسور شد و روی دکمه شماره ۶ آسانسور فشار داد و آسانسور حرکت کرد .
گوجو معمولا خیلی کم به خانه میومد و بلاخره این سریال مزخرف تموم شده بود و میتونست پیش خانوادش برگرده .
چرا ؟ گوجو همه چیز داشت ، پول ، ثروت ، معروفیت ، دو تا بچه بامزه ، اما باز چرا تاریک بود .
گوجو در افکار خودش بود تا اینکه در آسانسور باز شد .. گوجو از آسانسور بیرون اومد و نفس عمیقی کشید و در وارد ۱۴ رو باز کرد و یهو سومیکی با خوشحالی و هیجان زیاد و با قد کوتاهش پای گوجو رو بغل کرد و گفت " خیلی دیر اومدی ... کورومون قهره "
گوجو لبخندی زد و زانو زد تا هم سطح سومیکی بشه و گفت " کورومون التماست میکنه با پرنسس ساتورو قهر نکن "
سومیکی به نشانه قهر سرش رو برگردوند و گفت " نه کورومون قهره "
گوجو خندید و یک جعبه شکلات به سومیکی داد و گفت " ولی من مطمئنم کورومون شکلات رو قبول میکنه "
سومیکی لبخندی زد و گفت" من پرنسس رو بخشیدم "
گوجو لبخندی زد و سومیکی رو با یک دستش بغل کرد و روی بازوش نگه داشت و به خدمتکار خونه گفت" آلیس،مگومی خوابه ؟ "
زنی که الیس خطاب شده بود برگشت و گفت
" بله قربان خوابه ، بیدارشون کنم ؟ "
گوجو گفت " نه نیازی نیست "
سومیکی با شکلات تو دهنش گفت " خیلی زود خوابش برد ، یه جوری خوابیده انگار مرده"
گوجو خندید و گفت " با برادرت مهربون باش کورومون "
گوجو سومیکی روی مبل گذاشت و سرش رو نوازش کرد و رفت داخل اتاق مگومی و کنار تختش نشست و جعبه سبز رنگ رو کنارش گذاشت و آروم موهای پسرش رو نوازش کرد و زیر لب گفت " من بلاخره اومدم خونه کوچولوی من "
گوجو لبخندی کم رنگ روی لبش اومد و آروم از کنار تخت مگومی بلند شد و از اتاقش خارج شد و سومیکی رو بغل کرد و بردش تو اتاق خودش و پتوی صورتی رنگ سومیکی رو کنار زد و سومیکی روی تخت گذاشت و گفت
" خوب بخوابی کورومون کوچولو "
{♡}
۹.۲k
۰۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.